دانلود تحقیق و پاورپوینت زیبایی شناسی در معماری به صورت کامل
فرمت فایل: pptx
حجم فایل: ۴۳۸۹ کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: ۳۲
دانلود رایگان پاورپوینت زیبایی شناسی در معماری به صورت کامل دانلود تحقیق رایگان زیبایی شناسی در معماری به صورت کامل
قیمت فایل فقط ۲,۰۰۰ تومان
*شناخت زیبایی
: شناخت شیء زیبا بسته به دوشرط است: ۱-وجود فرد شناسای مطلق و مجرد ۲-توجه به صورت مثالی و عینی شیء این دو چیز باید همیشه بدون تفکیک قرین یکدیگر باشند. *معماری هنر: – معماری یک نوع مصالحه میان زیبایی و سود بخشی است . – در هر حال کار معماری کشش با استواری و نااستواری است . – سئوپنهاور : “باید تناسب کامل میان پایه و بار رعایت شود “. – در معماری نیز مانند سایر هنرها به بیان احساسات می پردازند. از ساختمان یک کلیسا و مسجد احساس ترحم و عدالت و از ساختمان یک کاخ تکبر اعیانییت نمایان است .
مجسمه سازی با معماری از لحاظ آنکه هر دو از ماده بی جان استفاده می کنند و از آن رو که داری ابعاد طول و عرض و ارتفاع می باشند با یکدیگر شریکند و زیبایی هر دو یکسان نیست . زیرا در معماری روح مهم است و در مجسمه روح آشکاراست. معمار باید پیوسته موقعیت طبیعی و احتیاجات کارش را در نظر بگیرد. آسمان و زمین هم جزئی از بنا محسوب می شوند.
*هدف زیباشناسی: در زیباشناسی دو منظور موجود است: نظری عملی مقصود از منظور نظری: ارضای حس کنجکاوی است و معطوف به ترکیب های مهم هنری بشر و احساساتی است که از زیبائی موجود و اشیاء الهام می گیرد. اما از لحاظ عملی : زیباشناسی به انسان حس تشخیص زیبائی ها و امکان لذت بردن از آنها را ارزانی می دارد. *روش زیباشناسی: لذت درک زیبائی و عشق به زیبایی و نیاز به ایجاد یک ساخته هنری از احوال روحی زائیده می شود و از کارهایی است که از وجدان محرک آنهاست. در زیباشناسی ، همه عادات یعنی حواس و هم مغز یعنی عقل دخالت دارند
. زیباشناسی باید اجتماعی و روحی و تاریخی باشد. *زیبایی و حقیقت: توصیف حقیقت توافق فکر با موضوع آن است . یا موافقت اندیشه است با واقعیت . بوالو می گوید: “هیچ چیز زیبا نیست مگر حقیقت” حافظ دلیلی این زیبایی طبیعت را چنین می فرماید: حسن روی تو به یک جـــلوه که در آینه کرد این هـــــمه نقش در آئینه اوهـــام افتاد این همه عکس می و نقش نگارین که نمود یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد از طرف دیگر می سنجیم و می بین که زیبایی مجبور نیست مطابق با حقیقت واقع باشد. حقیقت محصول فکری است که عالمانه هدایت می گردد. بنابراین ثمره علم است و پس مطابق فرمول ارسطو که “علم از کلیات متشکل است” عالم یا دانشمند از حقیقت یا واقعیت جز آنچه کلی و ثابت است چیز دیگری اخذ نمی کند.
*تجربه های زیبایی شناسی و دینی: عناصر بسیاری هستند که به نظر می آیند هر دو جنبه زیبایی شناسی از درک و بیان حقیقت اند. نظریه پردازان هر دو مبحث ادا می کنند که بصیرت یا شهود دینی و زیباشناسی، دریافتی غیر تعلقی و مستقیم از حقیقت را فراهم می آورد که وابسته به ابهام، نبوغ و یا دیگر استعدادهای خدادادی است . هر دو پدید آورنده ساختمانها، اهداف و فعالیت هایی هستند که مبین ژرف بینی ویژه از حقیقت است . *
فیثاغورثیان: فیثاغورثیان اولین کسانی هستند که به صورت واقعی و منطقی، درباره تناسب یعنی مهمترین اصل زیبایی قدیم سخن گفتند. در اواخر قرن ۶ ق.م، اصل جهان را عدد شمردند و مقصودشان از عدد “حد و نظام” بود. عدد و نسبت نظامی را حتی در آسمان ها هم حکمران می دانستند. دایره را از همه اشکال زیباتر و به همین دلیل تشکیل کرات و ستارگان آسمانی و تناسب و فاصله های میان آنها را زیباترین ترکیب معرفی کردند.
*سوفسطائیان: آنها اولین کسانی بودند که از نظر اجتماعی و اقتصادی به هنر توجه کردند و هنر را یک نوع کسب و حرفه شمردند و آیین قدیم را واژگون ساختند و برای هنرهای خود حتی خطابه قیمت های گزاف درخواست کردند. *افلاطون: برترین شکل هنر ،هنر آفریننده الهی است که کائنات را به عنوان (تقلیدی ) از صورت های اصلی و تغییر ناپذیر آفریده است . افلاطون همچنین معتقد بود که در هنر حقیقی چیزی هست که نمی تواند به دانش چگونه انجام دادن تقلیل پیدا کند.
افلاطون معتقد به دو نوع زیبایی بود: زیبایی طبیعت زیبایی هندسه *ارسطو: برتری یا زیبایی یک کار هنری بستگی به میزان ماندگاری آن دارد. یک اثر باید نشان دهنده تقارن،هماهنگی و قطعیت باشد. تنها برخورد ماندگار ارسطو با مبحث زیبایی شناسی یعنی فن شعر او بر روی یک نوع نمایش های غم انگیز متمرکز شده است . ارسطو به زیبایی حسی، عینیت بخشید. روایت های جنبش روشنگری و فراروشنگری، پیشرفت های “فلسفه های طبیعی”سده های شانزدهم و هفدهم میلادی نه تنها سبب تحلیل قدرت سنتی، دینی مغرب زمین شد بلکه ایدالیسم افلاطونی و روش علمی ارسطو را نیز بی اعتبار کرد
. *فلسفه کانت: کانت نخستین کسی بود که نظریه نظام یافته ای از زیباشناسی را به عنوان بخش تکمیلی، اگر نگوییم اساسی، از دستگاهی فلسفی گسترش داد. کانت خود را بر آن داشت که به سه پرسش پاسخ گوید: چه چیزی را می توانم بدانم؟ چه باید بکنم؟ به چه چیز می توان امیدوار باشم؟ هگل (۱۸۳۱-۱۷۷۰)، در آرزوی کامل کردن سیر فلسفه نوین در جهت برداشتی از حقیقت به منزله ذهن یا روح بود. هگل چنین می اندیشید که نخستین شکل هنر “سمبلیک” بوده است . هنر در پی عینیت بخشیدن به حقایق کشف نشده است .
*تعریف هگل از زیبایی: اما زیبایی عبارت است از ارتباط اجزای خاص به یکدیگر بدان گونه که مجموعه متناسبی تشکیل دهند. اما اجزا باید همگی جزء لازم باشند و خود به تنهایی با مجموعه متناسب باشند. به طوری که رو هم رفته، مجموعه متناسب و معقول به نظر آید. هر چه این ارتباط بیشتر و تناسب معقول تر، زیبایی بیشتر خواهد بود. بنابراین مقدمات زیبایی در نظر هگل، عبارت است از جمع واحد و کثیر و هر چه غلبه واحد بیشتر باشد و نیرو و قدرت آن کامل تر، شیء زیباتر است. اجزاء متناسب با یکدیگر وقتی یک مجموعه هم آهنگ را تشکیل می دهند زیبایی را نشان داده اند.
بر طبق آنچه گفتیم اولین شرط فهم یک اثر معماری و لذت بردن از آن شناخت مستقیم و عینی ماده آن از لحاظ ثقل، مقاومت و چسبندگی است . بین معماری از یک سو و هنرهای پیکرسازی و شعر از سوی دیگر این تفاوت وجود دارد که معماری عین شیء را مجسم می کند نه نسخه آن را ، معماری بر خلاف هنرهای دیگر شبیه سازی نیست که در آن هنرمند چشم خود را به تماشاگر وام می دهند بلکه در معماری هنرمند فقط شیء را در معرض دید تماشاگر می گذارد و درک مثال را برای او آسان می کند.
یعنی باعث می شود که شیء فرد و حقیقت ماهیت خود را بطرز روشن و کامل بنمایاند. آثار معماری بر خلاف آثار سایر هنرهای زیبا خیلی به ندرت منظور و هدف صرفا زیباشناسی دارند. آنها تابع شرایط دیگری هستند که از مقوله هنر به کلی خارج و ناظر به فایده عملی هستند. بنابراین شایستگی مخصوص هنرمند در معماری این است که ضمن انجام منظور عملی هنر به امکانات زیبا ساختن اثر نیز توجه دارد. او برای نیل به این منظور باید با وسایل مختلف بکوشد تا هدف های زیباشناسی را با هدفت های عملی وفق دهند. هیدگر بینانگذار اگزیستانسیالیسم در آلمان است.
او در مهم ترین اثر خود هستی و زمان، مفهوم هستی را در ارتباط با “زمان – مکان ” مورد بحث قرار داد. هستی از نظر این فیلسوف امری مطلق نیست بلکه با زمان و مکان معین ارتباط دارد و به طور تجربی قابل بررسی می باشد. او به مواردی نظیر افکار، انسان و هستی، دلهره و انتخاب می پردازد. در نظر او انسان از هستی جدا نیست و نسبت به آن بی تفاوت نمی باشد . انسان در هستی غوطه ور است و جزء آن می باشد. انتخاب نیز در حیات انسان اهمیتی خاص دارد. *سوررئالیست: یکی از واکنش های مهم به زیباشناسی کلاسیک کارهای هنری و نظری سوررئالیست ها بود که متأثر از روانکاوری فروید و روانشناسی یونگ نیز بود.
در آثار سوررئالیست ها نکته مرکزی از رویای شب به رویای روز ؛ و به گونه ای صریح و قاطع به مفهوم لذت منتقل می شود. “شگفتی” نکته ای کلیدی در زیباشناسی سوررئالیستی است. در بیانیه سوررئالیسم می خوانیم “شگفتی زیباست، هر گونه شگفتی زیباست و شگفتی وجود ندارد مگر این که زیبا باشد”. سوررئالیست ها می گفتند که زیبایی از “ذوق همگان” یعنی بینای زیبایی شناسی کلاسیک رها شده و به سوی لذت زیبایی شناسانه پیش می رود. زیبایی سوررئالیستی ادعای کشف حقیقت را دارد، یعنی می گوید که حقیقت پنهان را باز می شناساند.
*مدرنیسم: یکی از مهمترین عواملی که به بینش امروزی ما از فلسفه هنر و زیبایی شناسی شکل داده پیدایش و تکوین مدرنیسم است. اگر بحث را به پیشرفت فرهنگ و به معنایی خاص به تکامل هنر محدود کنیم آنگاه می توانیم به یاری اصطلاح مدرنیسم بازتاب فکری آن دگرگونی های عظیم اقتصادی ،سیاسی و اجتماعی را که از میانه سده نوزدهم در گستره های گوناگون زندگی در اروپا و ایالت متحده و در پی آنها در کشورهای واپس مانده روی داد درک کنیم. مدرنیسم پدیده ای است که به تاریخ یک سده و نیم گذشته فرهنگ غرب مربوط می شود (۱۹۴۰-۱۸۹۰) و با مدرنیته تفاوت دارد.
مدرنیسم انقلابی در بینای حسی یا زیبایی شناسانه بود. معماری مدرن آشکارا گرایش به سوی سادگی افراطی داشت. تا آن حد که می توان گفت اصل بنیادین این معماری کارآیی و سودمندی هر جزء بوده است . در معماری مدرن اختلاف بین دو نوع زیبایی ایده آل قبل از هر چیز در عقاید فرانک لویدرایت از طرفی و اظهار نظرهای قدیمی لوکوربوزیه از طرف دیگر به چشم می خورد. رایت مفهوم زیبایی را در معماری ارگانیک از طبیعت می گیرد و لوکوربوزیه به عنوان طلایه دار تکنیک مدرن از فرمول هایی که محصول صنایع مهندسی مدرن است استفاده می کند. فرانک لوید رایت از زیبایی در ارتباط با گلها سخن می گوید . تنها تنوع فرم و رنگ نیست که رایت را به تحسین وادشته است . بلکه قانونمندی نظم، تعادل و وحدت مستقر در طبیعت است که وی را شیفته کرده است .
آدولف لوس نیز نظر مشابهی دارد “زیبایی برای ما بالاترین حد تکامل است . هدفی که انسان به سوی آن می رود این است که زیبایی را در فرم جستجو کند و آنرا از تزئینات مبرا کند”. لوکوربوزیه در سال ۱۹۲۳ زیباشناختی معماری و زیباشناختی مهندسی را قیاس کرده است . “زیباشناختی معماری و زیباشناختی مهندسی در اصول اولیه یکی هستند و یکی متعاقب دیگری آمده است اما یکی در نهایت شکوفایی و دیگری با وا پس گرایی شرم آور، مهندس به تبعیت از قانون صرفه جویی و با هدایت محاسبات ما را به سوی وحدت به قوانین جهان هستی سوق داده و به هماهنگی دست می یابد.
ولی معمار در بازی با اشکال نظمی را به وجود می آورد که تنها زاییده ذهن اوست. اما معماران پست مدرن همچون جیمز استرلینگ بر خلاف آنها می خواهد ارزش های متفاوت بیشتری را انتقال دهند. *پست مدرنیسم: چارلزجنکز اولین بار اصطلاح پست مدرنیسم را به کار برد که به تقویم وی مدرنیسم از سال “۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰” آغاز شده و تا زمان حاضر ادامه دارند. تعریف اصلی پست مدرنیسم مانند ابزاری در ایجاد ارتباط سطوح مختلف تا زمان بکار رفته است . در همه نوشته های رابرت ونتوری و دنیس، اسکات براون، چارلز جنکز، ذکر همیشگی کثرت گرایی است .
باوری که معمار باید به تعبیر هربرت گنز برای مذاقهای مختلف و دیدگاه های مختلف طراحی کند در حالی که مدرنیسم و نو مدرنیسم برخود مختاری فردی هنر تأکید و توجه دارد، بعد زیبایی شناختی پست مدرنیسم ها بر جنبه معنایی متمرکز می گردند. *نو مدرن: تولد نو مدرن ها در بهار سال ۱۹۷۷ بود؛ یعنی زمانی که پیتر آیزنمن سرمقاله خود به نام “پساکارکردگرایی” را در چندین صفحه مجله مشهور خود “اپوزسیون ها” منتشر کرد. آیزنمن معماری مدرن جدیدی را اصل قرار می دهد که “انسان بیرون از هسته جهان خود” را دگرگون می کند.
قیمت فایل فقط ۲,۰۰۰ تومان